«فیلم بینی»؛ الگوی جدید اوقات فراغت
با وجود این همه، آن چیزی که بدیهی است و برای هر فردی که در صنعت سینما سررشته دارد بیّن است این است که فیلم در وهله اول حیات خویش را در پر کردن اوقات فراغت مخاطبین مییابد و فارغ از مخاطبین تخصصی و ناقدین حرفهای، آن چیزی که یک فیلم را موفق یا ناموفق میگرداند میزان مخاطبانی است که بخش قابل توجهی از آنان را مردم کوچه و خیابان تشکیل میدهند. لذا بیش و پیش از آنکه بخواهیم و بتوانیم به فیلم به مثابه یک حوزه نظری و تخصصی بنگریم، موضعی که برخی گمان میکنند رسالت اصلی فیلمها امروزی است، باید به آن به مثابه یک الگو برای پر کردن اوقات فراغت نگریسته شود. در این نوشته با فرض این مقدمه است که به سراغ مؤلفههای درونی فیلمها میرویم و تلاش میکنیم دریابیم چه چیزی در درون این الگو از اوقات فراغت جای گرفته که آن را اینچنین مقبول گردانیده و به این تب و تابی جهانی دامن زده است. به طور کلی ۵ مؤلفه را میتوان برای الگوی فیلم بینی مطرح کرد که ذیلاً به آنان پرداخته خواهد شد.
الگویی متمرکز برای پر کردن اوقات فراغت:
اگر بناست که فیلم اوقات فراغت زندگی جدید را پر کند، میبایستی به نحوی متناسب با وضعیت زیست جدید اجتماعی ما نیز باشد. اوقات فراغت جوانان امروز زمانهای مشخصی است که فرد از کار روزانه جدا میشود و بستری برای او فراهم میشود که میتواند آن را به صلاحدید خود پر کند. در اینجا مهم آن است که این اوقات رها نیستند و اول و انتهایی دارند که توسط کار مشخص میشود. لذا میبایستی اساساً الگوهایی در این وضعیت طرح شوند که بتوانند این ویژگی حیاتی را برآورده سازند. فیلم در این میان یک الگوی تمرکزی بسیار پسندیده است. آن چیزی که در فیلمها بسیار مهم است زمانی است که اشغال میشود و در اهمیت این امر همین کافی است که دستهبندی فیلمها بر اساس زمان آنان امری متداول است. فارغ از گوناگونیهایی که در این حوزه وجود دارد آن چیزی که مهم است «تمرکزی بودن» (اول و انتها داشتن) فیلمهاست که به نظر میرسد میتواند متناسب با فهم عرفی از اوقات فراغت منطبق افتد. نکته قابل توجه این است که هرچند در زمانبندیهای فیلمی ممکن است تغییراتی صورت بگیرد (برای مثال گذار از فیلمهای ۹۰ دقیقهای به فیلمهای ۱۲۰ دقیقهای که به تازگی ترویج یافته است، یا حرکت از سریالهای مناسبتی به سریالهای ۹۰ قسمتی یا فصل دار) هیچگاه نمیتوان کلیت تمرکزی بودن آنان را نقض کند.
انفرادی:
دومین مؤلفهای که به نظر میرسد در الگوی فیلم بینی غالب است وجوه انفرادی آن است. هرچند معمولاً فیلم مترادف با سینما رفتن دانسته میشود و گمان میرود سینما رفتن الگویی جمعی برای پر کردن اوقات فراغت است ولی در نهایت تمرکز بر روی «فرد» در این الگوی غالب است. فیلم چه در سینما و چه در پخش خانگی، توسط فرد مصرف میشود و اساساً خودکفاست و در نهایت و به نحو بنیادین نیازی به حضور و مشارکت دیگران ندارد. این ویژگی نیز اساساً به نظر میرسد منطبق با نحو جدید زندگی اجتماعی ماست که به طور مشخص به سمت فردگرایی حرکت میکند و بالطبع دنبال الگوهایی میگردد که بتواند خود مستقل بوده و بدون وابستگی به «دیگری» اجتماعی قابلیت مصرف داشته باشد. این امر خصوصاً در گذاری که در این الگوی صورت گرفته است به روشنی قابل رصد است: امروزه فیلمها به جای سینما در کامپیوترهای شخصی مصرف میشوند، به جای پخشهای عمومی به سینمای خانگی راه یافتهاند و به جای همراهی تمامی اعضای خانواده، با گرایش غالب جوانان به صورت درون نسلی مصرف میشوند. اینان همگی وجوهی است که نشان میدهد جهتگیری کلی الگوی فیلم بینی برای اوقات فراغت به کدامین سمت حرکت میکند و متناسب با چه مقتضیات اجتماعی به پیش میرود.
وجوه تخیلی:
از دیگر جنبههای ذاتی فیلم بینی بیکرانگی دنیای درونی فیلمهاست. امروزه با هرچه بیشتر شدن بیگانگی انسان با زندگی اجتماعیاش و کوتاه شدن دستش در پروراندن قوه تخیلش، نقش فیلم بسیار حیاتیتر میشود. در واقع فیلم آن کاری را میکند که پیشتر توسط داستانها، نقاشیها و موسیقی انجام میشد. فیلم در حقیقت با ارائه ترکیبی از همه الگوهای هنری پیشین کار انسان در تخیل را کمتر میکند. فیلم در نهایت آن چیزی را که میبایستی در ذهن به ارمغان آید را نشان میدهد و این نیز به روشنی متناسب با وضعیت جدید زندگی بشر است؛ زندگیای که در آن همه چیز حکم میکند از خاصبودگی دست کشیده شود و در کلیت اجتماعی فرد منحل گردد میخواهد و میطلبد که تخیلات فرد را نیز از او بستاند و آن چیزی که در نهایت باید تخیل شود را حاضر و آماده ارائه کند. خصوصاً امروزه با حرکت فیلمها به سمت سورئالیسم که با بهرهگیری از تکنولوژیهای جدید به ارمغان آمده است، عملاً فیلم یک گام از قویتری قوههای تخیّلی هم بالاتر رفته است و عملاً به خود تخیّل انسان نیز جهت میدهد. فیلم با هرچه بیشتر حاضر و آماده کردن محصولات خویش، عملاً توان مصرف پذیری خویش را افزایش میدهد و امروزه همه توان خود را صرف میکند تا به لحاظ بصری هرچه بیشتر به دنیای واقعی نزدیکتر شود. همه اینان در جهت آن است که با اقناع فانتزی انسانی، عملاً وقتی که در اوقات فراغت صرف فیلم میشود به بیشتری کارایی خود برسد و بیشترین قابلیت مصرفی را داشته باشد.
قابلیت ارائه:
مؤلفه دیگری که نباید از آن غافل شد قابلیت ارائه کردن برای فردِ فیلمبین است. یکی دیگر از ویژگیهای زیست جدید اجتماعی انسان، بحرانهای هویتی است؛ فرد دائماً به دنبال یافتن دستآویزی است که بتواند به کمک آن فردبودگی خویش را نشان دهد و بدل به یکی مثل همه نشود؛ ولی مشکل آنجاست که در این گیرودار با اموری خویش را متعیّن میسازد که عملاً توسط دیگری فراهم آمده باشد و سعی میکنند با مشارکت در تجارب دیگران، خویش را متمایز سازد. فارغ از تمامی تناقضاتی که در این مسیر به وجود میآید (که اساساً نظریهپردازان را واداشته کل جریان مدگرایی را ذیل آن تحلیل کنند) فیلم بینی امروز این قابلیت را به انسان میبخشد: او میتوان با مصرف این الگو از اوقات فراغت عملاً چیزی برای عرضه داشته باشد، با دیدن یک فیلم به جرگهای ملحق شود و عملاً بتواند موضوع دیالوگ بیاید و حرفی برای گفتن داشته باشد. او با یافتن موضوعی برای ارائه عملاً به بحران هویتی خویش پاسخ میدهد و از قضا شناختن و تحلیل فیلمها، بازیگران و به تازگی کارگردانها این امکان را برای او فراهم میآورد. در حقیقت الگوی اوقات فراغت فیلم بینی موضوعی برای ارائه به دست انسان میدهد و از قضا از این وجه نیست متناسب با زندگی جدید در میآید.
توهم دانستن:
و در نهایت فیلم با دست گذاشتن روی موضوعاتی که به نظر میرسند قابل تأمل باشند، برای انسان عذاب وجدان بطالت را که در الگوهای اوقات فراغت گذشته، که در حقیقت به دنبال هیچ بودند و صرفاً وقت را با هیجان پر میکردند، وجود داشت برطرف میسازند. فرد در نهایت امر گمان میکند که با دیدن یک فیلم یک فعالیت نظری انجام میدهد و فرصتی که برای فکر کردن به محتوای درونی فیلم رسالت ناطقه بودنی انسانی خویش را برآورده ساخته است.
هرچند نمیتوان انکار کرد که دریچهای بس امیدوار کننده در فیلم بینی هست که آن را در جایگاه بالاتری نسبت به سایر الگوهای اوقات فراغت مینشاند و نمیتوان از آنان چشم پوشید ولی به هر ترتیب با نگریستن به گذار به الگوی فیلم بینی به مثابه یک تغییر اجتماعی میبایستی از مولفههایی دم زد که تاروپود زیست جدید ما با آنان سرشته میشود و از آنان دریغی نیست.
چکیده:
۱-تماشای فیلم امروزه به یکی از اصلیترین راههای گذران اوقات فراغت در نسل جوان تبدیل شده است. پدیدهٔ فیلم بینی از جمله الگوهای جدید در این عرصه است که عمری کمتر از دو – سه دهه دارد.
۲-یکی از علل اقبال پدیدهٔ فیلم بینی در گذران اوقات فراغت، متمرکز بودن آن است؛ به این معنا که تماشای فیلم زمانی مشخص دارد و ابتدا و انتهای آن توسط خود فرد تعیین میشود.
۳-فردی بودن پروسهٔ فیلم دیدن در جامعه امروزی که تفریحات فردی را به تفریحات دستهجمعی ترجیح میدهد، باعث رونق بازار فیلم بینی در اوقات فراغت شده است.
۴-فیلم میتواند قوهٔ تخیل جوان را تحریک کرده و او را از چارچوب دنیای عینی خارج کند. به همین علت است که فیلمهای تخیلی در میان مخاطبین عام جوان از اقبال بیشتری برخوردار میشوند.
۵-فیلم بینی توهمی از دانستن در فرد ایجاد میکند؛ بدین معنا که فرد تصور میکند حین تماشای فیلم در حال انجام عملی نظری و فکرمدار است، در حالی که تماشای فیلم صرفاً بخشی از اوقات فراغت ذهن محسوب میشود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.