نگاهی به تنبلی در سینمای ایران
هیج و پوچ
نگاه اول: “هیچ” به کارگردانی عبدالرضا کاهانی و بازی مهدی هاشمی در کاراکتری منحصر به فرد، زندگی “نادر” را از دو نگاه متفاوت بیان میکند. نادر، مرد میان سال و به شدت تنبلی است که هر چقدر غذا میخورد میلش به خوردن کاستی نمیگیرد و این مریضی، انزوا و تنهایی او را موجب شده است. عمه نادر که از بیماری برادرزاده خود به استیصال رسیده مراتب ازدواج نادر با مستخدم خانگی اش، “عفت” را فراهم آورده و پای برادرزاده اش را از خانه خود میبرد.
عفت بیوهای از خانوادهای فقیر و سنتی است که برای امرار معاش از روی ناچاری در خانه مردم کار میکند. یکتا (باران کوثری) از عادل (احمد مهران فر) حامله است و هزینه زیادی در انتظار آن هاست. محترم (پانتهآ بهرام) که زیر فریاد و مشت و لگدهای بیک (مهران احمدی) زبانش بند آمده، چشم به حقوق ماهیانه نادر دارد و لیلا (نگار جواهریان) نیز برای خرید جهیزیه و ازدواج با نیما (صابر ابر) چشم امید خود را به فرد تازه وارد خانواده دوخته است.
ازدواج عفت و نادر به مثابه پنجرهای رو به آسایش است که پس از عیان شدن بیماری نادر، شیشههای آن در چشم اعضای خانواده خرد میشود. تنبلی و پرخوری نادر، کاسه صبر اعضای خانواده را که هر کدام به نوعی با فقر دست و پنجه نرم میکنند لبریز کرده و در نهایت او را از خانه خود بیرون میکنند.
نگاه دوم: نادر خبر دار میشود که بیماری او ابعاد مثبتی هم دارد. بدن او هر چند وقت یک بار کلیه تولید میکند و میتواند هر کلیه را چهل میلیون بفروشد. پی بردن به این نکته فصلی جدید در زندگی او ایجاد میکند. عمه و خانواده اش که او را طرد کرده بودند؛ این بار برای جذب او با یکدیگر به رقابت میپردازند.
بر خلاف نگاه اول فیلم، این بار پول باد آوردهای در جمع خانواده به چشم میخورد که نه تنها تنبلی نادر، بلکه تنبلی و سستی دیگر اعضای خانواده را نیز موجب میشود. روابط میان اعضای خانواده رو به سیاهی میگذارد. لیلا که فاصلهای به رنگ پول، میان خود و نیما میبیند؛ او را طرد میکند. بیک از همسر خود دل بریده و با پول کلیه نادر به محترم خیانت میکند. پایان بخش “هیچ” در نگاه دوم، مرگ یکتاست که با فریادهای گوش خراش “چه عاقبتی!” عفت به همراهی تیتراژ پایانی میپردازد.
جامعه کوچک “هیچ” در نگاه اول به دنبال بیشینه کردن سود خود و هزینه کمتر، نادر را در خود راه میدهند و باز به دنبال همین او را مطرود میدانند. در نگاه دوم، عمه او نیز به جمع آنها میآید و به دنبال رسیدن به لذتهای آنی، پول او را پلی برای لذائذ بیشتر میانگارند. در هر دو نگاه، تنبلی و بیکاری، عاقبتی را حاصل میکند که چیزی جز فریاد “چه عاقبتی!” عفت در پایان فیلم بیانگر آن نیست.
نکته مهمی که این فیلم به آن اشاره میکند و یکی از مهمترین دلایل ایجاد تنبلی در یک جامعه است؛ وجود ثروت بدون زحمت و بادآورده است. موضوعی که در بسیاری از کشورهایی که منابع طبیعی مانند نفت و گاز در آنها زیاد است، به وضوح مشاهده میشود و وجود منابع طبیعی و ثروت به دست آمده از آن، نه تنها موجبات خوشبختی مردم این سرزمینها را فراهم نکرده است، بلکه باعث آن شده که عموم مردم و مسئولین این کشورها، به این ثروت بدون زحمت به دست آمده، دل بسته و از کار و تلاش کافی برای دستیابی به موفقیتهای بیشتر در این کشورها خبری نباشد.
جیب خالی پز عالی
فیلم “بی پولی” ساختة حمید نعمت ا… را میتوان ضمیمهای بر “هیچ” دید که به عنوان نگاه سوم، آیندة نه چندان دور خانواده نادر را روایت میکند. ایرج (بهرام رادان) و همسرش (لیلا حاتمی) از خانوادههای ثروتمندی هستند که در کشاکش روزگار، از کار بی کار شده و دچار فقر و نداری میشود. چندی میگذرد و پس انداز ایرج به پایان میرسد. ایرج به دنبال قرض از دوستان قدیمی به جمعی از دوستان بیکارش میپیوندد که به دور از پویایی “چو فردا شود فکر فردا کنیم” پیشه کردهاند.
“بی پولی” اوضاع آشفتۀ جامعهای کوچک را روایت میکند که تنبلی خود را پشت لعن و نفرین هایی به دنیا، مخفی میکنند. اما پشت پردة زندگی هر کدام از آنها دلایل دیگری برای تنبلی پیشه کردن نهفته است. احساس بی قدرتی، تقدیرگرایی، نوگرایی، خودمداری، بی هنجاری و تمایل به کارهای زودبازده عواملی هستند که هر کدام به تنهایی زندگی رخوت باری را برای آنها رقم زده است.
بیماری دختر کوچک ایرج و جدایی از همسرش در کنار غبطه به زندگی ساده ولی پر جنب و جوش یکی از دوستان دوران دبستان، وی را بر این میدارد تا رخت تنبلی از تن درآورده و در جهت پیشرفت گام بردارد. میل و رغبت به سعی و کوشش از انگیزههای گوناگونی نشات میگیرند که با حمله به ایستایی، حرکتی رو به جلو رقم میخورد به سمت آیندهای روشن.
در این فیلم ما شاهد آن هستیم که چگونه کاهلی و سستی میتواند افراد را از عرش به فرش بکشاند و میتوان گفت که سازندگان این اثر در نشان دادن دلایل و ابعاد تنبلی فردی و سرانجام این آسیب اجتماعی به خوبی عمل کردهاند.
قهوهای تلخ در ویلای من
دلایل بسیاری برای به وجود آمدن تنبلی در افراد یک جامعه وجود دارد که در فیلمهای هیچ و بی پولی به برخی از آنها اشاره شده است. یکی دیگر از این دلایل، بهره بردن از مالی است که پس از مرگ افراد برای بازماندگان باقی میماند. در آثار منظوم و منثور ایرانی، ارث گذاری مورد مذمت قرار میگیرد و تنبلی را که یکی از مضرات آن است مورد نقد قرار میدهد. همان طور که نظامی در یکی از اشعار خود به آن اشاره کرده است و در فرهنگ عامه زیاد مورد استفاده قرار میگیرد:
نابرده رنج، گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
سریال ویلای من ساخته مهران مدیری که در شبکه خانگی منتشر شده است؛ جامعهای را به تصویر میکشد؛ متشکل از اقشار مختلف که در انتظار ارث کلان دست از کار و تلاش کشیدهاند. بزرگ خانوادة ثروتمند مشکات که در کما فرورفته است در وصیت نامة خود آورده؛ تنها کسانی از خویشان او میتوانند از ارث سهم ببرند که در هنگام مرگ در کنار او باشند. پزشک خصوصی خانواده نیز مدت زمان زنده ماندن مشکات را ۴۰ روز پیش بینی کرده است.
“ویلای من” پس از انتشار ناموفق و ناتمام “قهوة تلخ”، به گونهای به تصویر جامعهای شبیه به جامعة نمایش داده شده در قهوة تلخ در روزگار حاضر میپردازد و میتوان ویلای من را از لحاظ موضوع و محتوای داستان ادامهای بر قهوة تلخ دانست. جامعهای که در قهوه تلخ نمایش داده شده بود؛ درباریانی بودند که با تنبلی و سستی، بر روی ثروت کشور چنبره زده بودند و بدون هیچ فعالیت سازنده و مفید، به لذت بردن از زندگی میپرداختند. مخاطب در ویلای من دوباره با همان افراد مواجه میشود که این بار در جامعه امروزی به نوعی دیگر، بر روی ثروت بزرگ خاندان خود حساب باز کردهاند.
یکی از اساسی ترین نتایج تنبلی و بیکاری جامعهای که در ویلای من و قهوه تلخ معرفی میشود؛ اشاعه “تنبلی فردی” در سرتاسر جامعه و ایجاد آسیبی با نام “تنبلی اجتماعی” است. تنبلی اجتماعی در جامعه شناسی یکی از معضلات هر جامعه شناخته میشود که با گرفتن روحیه کار و تلاش از جامعه، آن نظام و مردم را به سمت رکود و از دست دادن استقلال میکشاند. تنبلی اجتماعی گاه محصول تنبلی افراد جامعه و برآیند تنبلی آن هاست. یعنی وقتی کثیری از افراد، تنبل و لذت طلب هستند در سطح جامعه نیز این فرایند مشاهده میشود.
در این میان افرادی نیز هستند که با تدبر و نگاه به آینده سعی در بهبود و از میان بردن تنبلی در زندگی خود را دارند. دانش آموزان و دانشجویانی را در نظر بگیرید که سالهای بسیاری از عمرشان، سرگرمیهای خود را کنار میگذارد تا در آینده نتیجه و حاصل علم آموزی خود را ببیند. نقش سیامک انصاری در قهوه تلخ که در حادثهای از جامعة امروزی به گذشتههای دور سفر میکند؛ یکی از همین افراد است. “مباشر” در قهوه تلخ با آینده نگری، افراد دربار را به سمت مطالعه و علم آموزی هدایت میکند. اما آنها به دلیل عدم تحمل سختی و نداشتن نگاهی منطقی به آینده، تن به این کار نمیدهند. در نتیجه طبق پیش بینیهای سیامک انصاری در نقش “مباشر” به زودی محمد خان قاجار به آنها حمله خواهد کرد و لذتهای آنی آنها از بین میرود و تنها کاسة چه کنم برایشان باقی میماند.
مورد استعمار قرار گرفتن جامعهای که دچار تنبلی قرار گرفته دور از انتظار نیست. هنگامی که خون رشد و پیشرفت توسط قلبی پر جنب و جوش پمپاژ نشود؛ نشان از مرگی دارد که دیگر هیچ راه علاجی برای آن نیست. جوامع جهان سومی که تنها به معادن و منابع زیرزمینی خود اکتفا کرده و بدون توجه به آیندة نسلهای بعدی، از جوهرة کار و تلاش بی بهره هستند؛ به مثابة جامعه کوچک شخصیتهای فیلمهای سینمایی هیچ و بیپولی و جامعة ملموستر ویلای من و قهوة تلخ دچار استعماری خواهند شد که پس از آن تمام افراد آن جامعه، تر و خشک به پای هم میسوزند و کاری نمیتوانند انجام دهند جز آنکه به مانند عفت در فیلم “هیچ” فریاد “چه عاقبتی!” سر دهند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.